بیا قرار بگذاریم که . . .
بیا قرار بگذاریم که . . .
هیچ وقت با هم قراری نداشته باشیم !
بگذار همیشه اتفاق بیافتد !
…
این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !
منتظر ِ یک اتفاق که ” تــــو ” را به ” مـن ” برساند.
بهشت در گرو خوبیهاست برای بدست آوردن آن باید از لذتهای دنیوی گذشت
بیا قرار بگذاریم که . . .
هیچ وقت با هم قراری نداشته باشیم !
بگذار همیشه اتفاق بیافتد !
…
این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !
منتظر ِ یک اتفاق که ” تــــو ” را به ” مـن ” برساند.
کی میرسه تو اغوشم بگیرمت
تا تموم دلتنگیهایم
ب پایان برسد
ღ Arezoo ღ
سر به هوا نیستم
امــــــــــــا
همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی ست
دیدن همان آسمان که
“شاید “تــــــــــــو
دقایقی پیش
به آن نگاه کرده ای…!!!!
هیچ فکرنمی کردم...
به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم...
دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد...
قلبم شتابان میزند....
شمارش معکوس برای انفجاردرسینه ام....
ومن......
تنهایی خود رادر آغوش میکشم....
تنهاماندم.............!!!!
چقدر سفت شده است پدال دوچرخه ی دونفره ی عشقمان !
یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم
شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی … !
مــن
بــی تــــو
در غریبترین شهر عالمـــم . . .
بــی مــن
تـــو در کجــای جهـانـــی
کــه نـیـسـتـی ؟ ! . . .
خوش به حال باد
گونه هایت را لمس می کند
و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهایی هستی
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش! هستی؟؟؟
هر شب به آسمان خیره میشوم و با ستاره ها درد و دل میکنم
من میگویم دوستم نداشت مگر نه ؟؟؟
ستاره هم چشمک میزند …
میگویم با دیگری خوش است مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزند …
میگویم من برم راحت میشود مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزند …
و بعد سکوت میکنم …
گاهي مرا ياد کن ,
من همانم که اگر ساعتي از من بي خبر بودي
آسمان را به زمين ميدوختي ...!
خودت را در آغوش بگیر و بخــــــــواب !
هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد !
این جمع پر از تنــــهاییست…
جاده
عمر من! دفتر عمرم٬ مگه چند تا صفحه داره
میگی بگذر از عشق من٬ این ورق هم بشه پاره
نه به خدا دیگه سخته٬ دست از عشق تو کشیدن
حالا که مرگ و زندگی خلاصه است در احساس من
منو به پای گریه ها بردی٬ میخوای التماست کنم
با اشکی رنجیده از تو٬ در بی ارزشی الماست کنم
سنگینـــــــــــــی عشق منو٬ ترازویـــــــــی کم نمیده
جز لب تو که هر دفعه٬ به وزن احساسم خندیده
جاده ای که داری میری٬ انتهاش فاصله از منه
اگاه باش! از فاصله برگردی٬ انتهاش جسد این تنه